مرثیه ای برای ناصریا ...
.: جـــوزا :.
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من / ورنه این دنیا که خندیدن نداشت....
http://youhosting.ir

 

جایی خواندم:

مگر می شود پاییز بیاید و عاشق تر نشد؟

می خواهم بگوییم:

پاییز این سالهای من، با پاییز همه فرق می کند!

پاییز این سالهای من غمگین است، چون بی حضور تو آغاز می شوند!

مگر می شود پاییز تاب بودنت را نداشته باشد ، در آخرین گامهایش تو را نیست کند و من خوش باشم از آمدنش و خوش آمد گویمش.

دل من بی تو مملوء دلتنگی هاست.

لبخندهایت را از ما گرفت، پاییز چه دلسنگ شد و من چه بی اندازه دلتنگ تو و صدای تو و خنده های تو ...

 

cx3c1ylkhbr497l0zrr2.jpg

 

uv5covp4u5que1ikxq38.jpg

 

 

 با کلیک روی عکس، عکس را با سایز بزرگتر ذخیره کن

 vspg29978s16rzdwux59.jpg

 

 

"بی تو اینجا تو زمستون، زیر ابرا که خسیسن

چی می مونه واسه من جز این غم و تنهایی

دل هوای تو رو کرده، جای ابرا من می بارم

کی می تونه واسه ما تو بشه اگه نباشی

من  بدون تو غریبم میون این همه شلوغی

تو کجایی ، تو رو می خوام، واسه من همه دنیایی!" آبان 90

 

 

 

 ayxhq2qfu5uysfdw10d.jpg

 

با شروع پاییز توی هر کانال تلویزیون و هر جای اینترنت گشت بزنی، یه مدیحه ای برای ورود پاییز می بینی یا می شنوی و شاید من جزء معدود کسانی باشم که این کار رو نکردم.

صبر کردم تا آخر پاییز بیاد ،تا  مرثیه ای بخونم برای مردی که پاییز تاب موندنش رو نیاورد و در واپسین گامهاش نیستی اونو رقم زد.

مردی که قرار بود موندگار بشه و اسمش، یادش و صداش فراموش نشه، مردی که هزار بار راهرو های ارشاد رو رفت و اومد تا مجوز آخرین آلبوم زندگیش رو بگیره و این "راز" سر به مهر رو که توی دلش حبس بود رو فریاد بزنه تا کمی آروم بشه. اما ارشاد این مجال رو بهش نداد. اون مرد که همون "ناصریای" قصه منه، نا امید شد و کوله بارش رو بست که به زادگاهش برگرده، که دنیا مجالش نداد و به آرامگاه ابدی تبعیدش کرد.

و پاییز با سنگدلی تمام ، محملی شد برای به سرانجام رسوندن این حکم تبعید.

بعد از اجرای این حکم بود که رگ غیرت ارشاد گرفت و به همون "راز" سر به مهری که تا همین چند وقت پیش مانع فاش شدنش بود، مجوز داد اما نه با نام "راز" همون نامی که "ناصریا" خواهانش بود بلکه با نام "ماندگار"  و به گفته خودشون برای اینکه ماندگار بشه.

اما خیلی زود فراموش کردن که خانی بوده و حالا دیگه نیست.

برام خیلی عجیب بود که توی صدا و سیما فقط موزیکهاش به طور بی کلام پخش می شد، با اینکه کلی آثار مناسبتی داشت، توی هیچ مناسبتی پخش نمی شد...

و الان چند صباحیه که دوباره صداشو از برنامه هایی چون "نیمروز" و "رادیو هفت" می شنوم. بازم به غیرتشون.

اما چیزی که هیچ وقت نمی تونم باهاش کنار بیام اینه که :

هروقت شخص شهیری به هر دلیلی توی بیمارستان بستری می شه یه گزارش ویژه ازشون پخش میشه و هیات صدا و سیما به عیادتش می رن...

 نظیر: زنده یادان: بابک بیات، ناصر حجازی و ...

و همینطور رضا ایرانمنش، احمد رضا عابد زاده و خیلی های دیگه...

حرف من این نیست که چرا سراغ اینها رفتن ، من خودم به شخصه ارادت خاصی به این اشخاص دارم.

در زمان بیماری آقایون ایرانمنش و عابد زاده ، چقدر گریه و نذر و نیاز کردم به خصوص که عابد زاده همشهری منم هست.

حرف من اینه چرا سراغ "ناصریا" نرفتن و بعد از رفتنش اونم بعد از چند روز برنامه ای ازش پخش شد. و جالب اینکه قرار بود حتما پیگیر بشن و علت رفتنش رو بدونن. اما خیلی زود فراموش کردن و تا الان هنوز نفهمیدیم "ناصریا" رو چه شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شاید بگید بی خیال هرچی بود دیگه تموم شد؟

اما حتی اگه هزار سال هم بگذره، با دیدن عکس هاش و شنیدن نام و صداش، یه سوز عجیبی

دلمو به درد میاره و غمش چنان به دلم می شینه که انگار همین الان این خبر رو بهم دادن و وااااااااااااااااااااااای چقدر دلم بی قرار می شه و هوای یه دل سیر گریه کردن رو داره.

 

 با کلیک روی عکس، عکس را با سایز بزرگتر ذخیره کن

 0r0wptjlaw9awmsrmjqw.jpg

 

به خاطر همین 5ساله که پاییز فصل بی قراری منه،

فصلی که تا همیشه تداعی کننده یه غم بزرگه برام.

 

 lo8oenp93i5wy5kihhqs.jpg

 

"آه ای خزان نفرین بر تو...

نفرین برتو که با وجود تمام عشقی که به تو داشتم، در یک غروب تلخ با تیشه دل سنگت دل بلورینم  را شکستی...

نفرین بر تو، نفرین بر تو که با نهایت بی رحمی دیوارهای دلم را به رنگ عزا نقاشی کردی...

ازتو بی زارم...

از تو بی زارم ای خزان

به اندازه تمام رنجی که برده و می برم بی زارم..."  سال 86

 

پاییز برام یاد آور درده

 

xwpcrc11yp0ovzntdia3.jpg

 

 

با کلیک روی عکس، عکس را با سایز بزرگتر ذخیره کن

 uqyyaze7m8gab8ow6jly.jpg

 

wpdwhmveaf7encqvhe9k.jpg

 


نظرات شما عزیزان:

نور عینی
ساعت17:07---12 اسفند 1390
سلام عزیزم
مرسی از حضورت در وبلاگم
چشم حتما...متن و ترجمه در اسرع وقت در وب قرار داده میشه...
وبلاگ خیلی قشنگی داری گلی موفق باشی


مهتاب
ساعت12:17---18 دی 1390
سلام هدیه جان

دو خط اوّل متنت مثل یکی از آپ های من بود احتمالا از وبلاگ من خوندی دیگه...

راستی هدیه جان آپم خوشحال میشم بیای
پاسخ: آره عزیزم خواستم بیام بهت بگم اما به خدا فرصت نشد... توی متن هم اگه می خواستم اسم ببرم بار ادبیش خراب می شد


محمد نیکنام
ساعت23:40---16 دی 1390
اجی جونم ولی من تو ورد تغییر میدم میزارم تو پستم

فکر کنم بخاطر تفاووت نوع سرویس بلاگ ها است عزیز دل برادر

چون من میهن بلاگ هستم

و میدونم چی میگی من وبلاگ های زیادی دارم تو بلاگفا و لوکس بلاگ تو اونجا هرچی فونتو تغییر میدم عوض میشه ولی تو میهن بلاگ هموون فانوس همون فونت توی ورد میاد



دوست دارم اجی جونم


دخترك
ساعت19:23---16 دی 1390
سلام گلم من فيسبوكي نيستم... منظورم اين بود كه نميخواد سختش كني فقط ازشون بخواه هر كي دلش ميخواد بگه منم عضو هستم تو هم اسمشو تو يه ليست بذار. اون عضو شدن با ايميل مال سايتهاي مرجع هست و واسه وبلاك مناسب نيست. ميل خودته.
پاسخ: آره منم همین کارو کردم عضو گیری رو برداشتم


دخترك
ساعت18:35---15 دی 1390
سلام... دل شيطون بشكنه!

شايد واسه اين كه ايميل و رمز ميخواد... ببين شرايطش رو ساده كن مثلا بگو فقط بيان تو بخش نظرات و بگن. منم هستم.
پاسخ: خوب ایمیل بخواد مگه می خوام چکار کنم فوقش یه ایمیل الکی بزنید فک کنم قبول بشه امتحانش ضرر نداره روزانه این همه آدم عضو فیسبوک میشن چرا کسی مشکلی نداره وا3 اونجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


گل مینا- مدیر سایت ناصریا
ساعت5:09---13 دی 1390
سلام عزیزم
با خوندن مطلبت اشک تو چشمام جمع شد و قلب منم به درد اومد..
داغ ناصر از اون داغاست که سرد نمیشه...
افسوس از این همه جفا در حق این مرد...
ناصریا...


sheida
ساعت1:11---11 دی 1390
سلام عزیز شیدا
چرا وبت اینجوری شده الان من دو بار اسم نوشتم البته با زحمت
بار اول با اسم شیدا و مطالبم کامل خوندم و نظر گذاشتم بار دوم نمیدونم چرا نام کاربری یا رمزمو نقبولید که بازم اسم نبشتم . اصلا چند روز مدام سرزدمو باز نشد . الان عصر سرعته مجبوریم بدوییم تا عقب نمونیم قررررررررررررربونت برم
پست این دفعتم حرف نداشت میسییییییییییییی


گندم زار
ساعت20:25---8 دی 1390
سلام هدیه جان خوبی ...
مطالبت رو خوندم ..واقعاً چقدر حیف که دیگه نمیشه صدای ناصر عبداللهی را شنید حیف..


دخترك
ساعت20:05---5 دی 1390
سلام! كجايي؟ نيستي!


شیدا
ساعت22:31---4 دی 1390
منم آثارشونو دوست دارم روحشون شاد و نامشون موندگار

لطفا یه بیوگرافی مختصر از ایشون بذار . آره یا نه مرسی
پاسخ: کل متنو خوندی، برای خوندن کل متن و مطلب باید عضو بشی، اما عضو نیستی، بابا چتونه عضو بشید من کلی احساس گذاشتم و مطلب نوشتم چرا کسی عضو نمیشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: